ღ☂ღlove2loveღ☂ღ
*اینجا همه چی درهمه*
بازرس آموزش وپروش اواسط سال میره سر کلاس.بعد از معرفی خودش میخواد ببینه شاگردا چقدر اطلاعات دارن.ازیکیشون میپرسه: میدونی درب خیبر رو چه کسی کنده؟ بچه میزنه زیرگریه و میگه: اقا بخدا ما نکندیم.به معلمش میگه:این محصلت داره چی میگه؟؟؟معلم میگه:راست میگه,من میشناسمش,بچه ی خوبیه,ازاین کارهانمیکنه,بازرسه عصبانی میره پیش معاون وجریان رومیگه,اونم میگه:شمااصلاخودتوناراحت نکن,چقدرخسارتشه تاخودم تقدیم کنم,بازرس دیگه جوش میاره ومیره پیش مدیرو کل ماجرا روتعریف میکنه,مدیر میگه: اقا ما شیفت بعد از ظهرم داریم ،حالااز اونما بپرس شاید اونا کنده باشن…… ﺩﻳﺸﺐ ﻳﻪ ﭘﺸﻪ ﻣﻨﻮﮔﺰﻳﺪ . ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻔﺘﺶ ﮐﺮﺩﻡ . ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﮑﺸﻤﺶ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺑﺎ !!! ﺩﻳﺪﻡ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴﮕﻪ؛ﺧﻮﻥ ﻣﻦ ﺗﻮﺭﮔﻬﺎﺵ ﺑﻮﺩ . ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎﺻﺒﺢ ﺩﻭﻧﻔﺮﻱ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻳﻢ شاسکولی پاش لنگ بوده باکشتی میره مسافرت, وقتی برمیگرده دوستش میگه: چه خبر؟سفر خوش گذشت؟ . . . میگه:نه بابا همش استرس داشتم هی میگفتن لنگرو بندازین تو آب! هر بار دندونم درد میگیره . . . . . . زنگ میزنم چهارتا کلینیک قیمتا رو میپرسم خودش دردش خوب میشه! ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻦ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻨﺪ ﭘﺪﺭِ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ . ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﭘﺪﺭ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻩ،ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﻪ ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟّﻪِ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝِ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﭼﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ ﻭ ﺗﻤﻮﻡ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﺵ ﮔﻠﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻮﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻟﮑّﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ ﺷﺐ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﻭﻥ ﻟﮑّﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﮐﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ! ﺷﺐ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏِ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ . ﻣﺎﺩﺭِ ﺩﺧﺘﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯿﺸﻮﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﻟﮑﻪ ﺭﻭ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﮐﻨﻪ . ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺐ ﺯﻧﮓِ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻣﺘﻮﺟّﻪ ﻣﯿﺸﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺱ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﻭ ﯾﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﺪﻩ . ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﻮﺩﺭ ﺷﺴﺘﺸﻮﯼ پرسیل ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﻨﺪﮔﯽ ﻓراوان لکه هارو از بین میبره و هیچ ردی از لکه ها باقی نمیمونه “ شستشو یعنی پرسیل … ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﮔﻪ فحش بدیا… ……..به حمدوقوه الهی آمریکا هنوز نتوانسته حتی یک مدال هم در بازیهای آسیایی اینچئون بگیرد
زندگی خانمها سه مرحله دارد …… !
.
.
.
.
.
۱-کودکی …
۲-جوانی … ۳-چقدر خوب موندی
دختر خانما دلم خیلی گرفته… بدجور دلم گرفته لطفا عکس دوران راهنمایتونو بفرسید تا یکم بخندم
یه چیزجالب!!!!!
در دوران هخامنشیان سال کبیسه وجود نداشت همیشه اسفند ماه ۲۹ روز بوده،در تقویم آن زمان هر چهار سال یک روز ذخیره میشد و طی ۱۲۰سال یک ماه ذخیره داشتند که آن سال را بجای ۱۲ماه،۱۳ ماه اعلام میکردند،در ماه سیزدهم هیچکس کار نمیکرد همه با خرج حکومت جشن میگرفتند بنابراین مردم در حق هم دعا میکردند که ۱۲۰سال عمر کنند تا حداقل یک جشن یک ماهه را ببینند.!!!
(فلسفه ى ایشالله ۱۲۰ ساله شى) چی به تو میرسه؟! حال بهم زن ترین جمله حین دیدن فوتبال! بابام کتابی اس میده: سلام،آیا میتوانی نان بخری؟ منم نوشتم:آری پدر اکنون خود را بیدرنگ به شاطر خواهم رساند و از او طلب نان میکنم،پدر چند قرص نان از شاطر بستانم؟ بعد بابام زنگ زد میگه: کره خر پدرسگ توله سگ منو مسخره میکنی،جرأت داری بیا خونه خودتو لاینتو فرنداتو جد و آبادتو تیکه تیکه میکنم… الان ۲ روزه توی پارک میخوابم خونه خوبه خونه بوی مامانمو میده یارو یه پنگوئن پیدا میکنه ، به رفیقش زنگ میزنه میگه چیکار کنم ؟ رفیقش میگه ببرش باغ وحش. فرداش رفیقش زنگ میزنه میگه بردیش باغ وحش ، یارو میگه آره ، امروزم داریم میریم سینما !!!! روزی شیخ با مریدان استقلال و پرسپولیس در صحرا نشسته بودند ناگهان بادی وزید و همه ی پرسپولیسی هارو باد،با خود برد….استقلالی ها با غرور از شیخ پرسیدند:یعنی ما قوی تریم؟؟؟؟؟شیخ خندیدو گفت: نه شما سوراخید باد از شما رد میشود!!!!!! استقلالی یها جامه دریدند و نعره کنان سر به بیابان نهادند.. دختر: من حسودیم میشه وقتی که دخترا بهت نگاه میکنن! پسر: حسودی نکن عزیزم… دختر: چرا؟ پسر: چون تو چیزی داری که اونا ندارن… دختر: چی؟؟؟؟ پسر: قلبم رو . . . (برگرفته از کتاب تخیلی گاوها پروازمیکنند ، خرها باور میکنند)
عــشق یــعنی…
.
.
.
. عکـس کارت مــلی دوست دخترتو ببینی و بازم بخوایش…..
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:ایووول
بہ פֿـُבآ اِلتمـآسـ میڪنہ . . .
شـآیَـב یہ ڪَسے بہ مَـפـضـ בیـבטּ تو בستاش یَـפֿـ میزنہ
و تَپشـ قَلبشـ بیشتَر میشہ . . .
مُـطمئـטּ بـآشـ یہ ڪَسے شَبـآ بہ פֿـآطر تــو
تو בریـآیــے اَز اَشڪ مے خوآبہ . . . وَلے تــو نمے בونے
طراح :صـ♥ـدفــ |